الف – قبل از شهادت امام حسین علیهالسلام:
۱ – تنظیم سپاه:
امام حسین علیه السلام پس از نماز صبح، سپاه خویش را که متشکل از ۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده بودند، به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول را در بخش میمنه، دسته دوم را در بخش میسره و دستهاى را میان آن دو قرار داد.
فرماندهى بخش میمنه را به زهیر بن قین و فرماندهى بخش میسره را به حبیب بن مظاهر واگذار کرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بیرق سپاه را به برادرش عباس بن على علیه السلام معروف به قمر بنىهاشم سپرد و خیمهها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نیز سپاهیان جنایتپیشه خود را به چند گروه تقسیم کرد. وى، فرماندهى بخش میمنه را به عمر بن حجاج، فرماندهى بخش میسره را به شمر بن ذى الجوشن، فرماندهى سواره نظام را به عروه بن قیس و فرماندهى پیاده نظام را به شبث بن ربعى واگذار کرد. وى بیرق، ننگین سپاه خود را به غلامش درید سپرد. دو سپاه در برابر یک دیگر صفآرایى کرده و براى آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شمارى مىکردند.
۲ – اندرزهاى پیش از نبرد
امام حسین علیه السلام براى پیشگیرى از نبرد و خون ریزى نیروهاى دو طرف، تلاش زیادى به عمل آورد و از هر راه ممکن مىخواست از کشتار مسلمانان جلوگیرى نماید و خون کسى بر زمین نریزد. ولى دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت یاران امام علیه السلام بود، به هیچ صراطى مستقیم نبود و به هیچ پیشنهادى پاسخ مثبت و کارساز نمىداند و خواهان تعیین تکلیف از راه نبرد و خونریزى بود. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، برخى از یاران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفتوگو کرده و با بیان حقایق و واقعیتها، آنان را از شرارت و جنایت منصرف کنند. آن حضرت، خود نیز بارها براى اندرز سپاه کفرپیشه دشمن، پا پیشنهاد و با بیان خطبههایى روشنگر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ریزى دعوت کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت.(1)ولى جز تعدادى اندک که از خواب غفلت بیدار شده و حقیقت را دریافتند و به سپاه آن حضرت پیوستند، بقیه آنان در ضلالت و گمراهى خویش باقى مانده و بر آغاز جنگ اصرار مىکردند.
۳ - پشیمانى حر بن یزید
حر بن یزید تمیمى که از فرماندهان جنگاور و دلیر عمر بن سعد بود و همو بود که در وهله نخست، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و او را به اجبار و اکراه به کربلا رهسپار گردانید گردانید: وقتى بزرگوارى امام حسین علیه السلام و حقیقتخواهى وى را ملاحظه کرد و از سوى دیگر شاهد نیتهاى پلید عمر بن سعد و لشکریان عبیدالله بن زیاد و جنایتها و ستمکارىهاى آنان بود، از خواب غفلت و دنیاطلبى بیدار شد و در خود احساس نگرانى و ندامت نمود و در وى دگرگونى شگفتى به وجود آمد. به طورى که یکباره سپاه کفرپیشه عمر بن سعد را ترک و به سوى خیمهگاه امام حسین علیه السلام رهسپار شد. حر به نزد امام حسین علیه السلام رفت و از آن حضرت درخواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهاى پیشین خود اظهار پشیمانى کرد.
امام حسین علیه السلام با مهربانى تمام حر بن یزید را پذیرفت و از وى استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقویت ایمان حر گردید. حر براى روشن گرى سپاه دشمن به سوى آنان برگشت و با معرفى خود و چگونگى هدایت یافتنش، آنان را به راه خیر و سعادت و پیوستن به سپاه حقیقت جوى امام حسین علیه السلام دعوت کرد.(2) دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسین علیه السلام بسیار نگران و ملتهب شده بودند، وى را سنگباران و تیر باران کرده و از نزدیک شدنش به نیروهاى خود بازداشتند. حر به ناچار به سوى خیمهگاه امام حسین علیه السلام برگشت. پیوستن حر به سپاه امام حسین علیه السلام و سخنرانى وى براى سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسین علیه السلام، براى عمر بن سعد و دیگر جنگافروزان دشمن بسیار گران و نگرانکننده بود و تاثیر زیادى در نیروهاى دشمن به وجود آورد.
۴ – هجوم سراسرى
سپاه دشمن که از پیوستن حر و چند نفر دیگر به سپاه امام حسین علیه السلام احساس خطر و ریزش نیرو کرده و ادامه این وضعیت را به زیان خود مىدید، فرمان حمله را صادر کرد. عمر بن سعد با رها کردن تیرى به سوى سپاهیان امام حسین علیه السلام جنگ را به طور رسمى آغاز و سپاهیان نگونبخت خود را به نبرد و تهاجم ترغیب و تشویق کرد. در اندک مدتى دو سپاه به یکدیگر نزدیک شده و با ابزارهاى جنگى آن روز به نبرد پرداختند. در این نبرد، شگفتى تاریخ به وقوع پیوست و معادلات نظامى در هم ریخت، و آن، دفاع یک سپاه کمتر از صد نفر که برخى از آنان را نوجوانان و یا کهنسالان و سالخوردگان تشکیل مىدادند، در برابر یک سپاه چند ده هزار نفرى بود. این سپاه اندک، با دلاورى و دلیرى تمام از حیثیت و موجودیت خویش و اعتقادات و اصول مذهبى و سیاسى خود دفاع و پاسدارى نموده و مغلوب دشمن نشدند. هر یک از یاران امام حسین علیه السلام با دهها تن از نیروهاى دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولى هیچگونه سستى و تردیدى در وى ملاحظه نمى شد و این روحیه بالاى رزمى اعتقادى براى دشمن، سنگین و کمر شکن بود. یاران امام حسین علیه السلام با سرافرازى، به شرف شهادت نایل شده و یا با ادامه دلاورى، دشمن را مستاصل و زمینگیر نمودند. تصور دشمن در آغاز بر این بود که سپاه کم عده امام حسین علیه السلام در لحظات نخستین هجوم سراسرى، نابود شده و از هستى ساقط مى شوند و غائله کربلا به راحتى پایان مىپذیرد، ولى پس از درگیر شدن با آنان، تازه فهمیدند که با کوهى استوار از ایمان و عقیده روبرو شدند و از میان بردن آنان، کار آسانى نیست. یاران امام حسین علیه السلام از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرین قطره هاى خون خود از قیام امام حسین علیه السلام پاسدارى کردند. محدث قمى از محمد بن ابى طالب موسوى روایت کرده است که در این نبرد، پنجاه تن از یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند.(3)
آنچه در روز عاشورا گذشت (قسمت دوم)
آنچه در روز عاشورا گذشت (قسمت سوم)