نتیجه چنین اعتقادی ، رواج شیوه یادگیری تمرین ، تمرین ، تمرین بوده است. با این حال ، پژوهش ها اثر بخش نبودن این شیوه (مرسوم به تمرین انبوه) را اثبات کرده و تکنیک های جایگزین دیگری برای آن معرفی کرده اند که یادگیری را بهبود می بخشند. از بین این تکنیک ها می توان به زماندهی کردن ، درهم سازی و متنوع سازی اشاره کرد. این تکنیک ها باعث کند شدن و دشوار شدن فرایند یادگیری شده و به افراد انگیزه می دهد تا تلاش های خود را بیشتر کنند. نمونه متداول تمرین انبوه، ارائه پرفشار مطالب درسی در یک جلسه آموزشی است. در این حالت، با آنکه به نظر می رسد مطالب زیادی به افراد گفته شده و بهره وری بالایی حاصل شده است، بسیاری از مطالب به سرعت فراموش می شوند. برای حل این مشکل از زماندهی کردن و فاصله انداختن بین فرایند آموزش و یادگیری دوره ای استفاده می کنند. شاید بپرسید فاصله انداخته شدن چه اندازه باید باشد؟ پاسخ ساده است: به اندازه ای که تمرین مانند یک تکرار ناخودآگاه نشود. شاید حتی نیاز باشد آنقدر از آموزش اولیه زمان گذشته باشد که اندکی از مطالب هم فراموش شده باشد. در این صورت، میزان فعال شدن ذهن بیشتر خواهد شد. (با این حال، نباید میزان فراموشی هم به حدی برسد که تمرین زماندهی شده تبدیل به یادگیری دوباره شود.) این فاصله زمانی بین جلسات آموزشی نقش مهمی در تثبیت آموخته ها ایفا می کنند.
به نظر می رسد که خواب، نقش مهمی در تثبیت آموخته ها دارد. به همین دلیل، تمرینی که دست کم یک روز پس از آموزش باشد، بسیار عالی است. استفاده از فلش کارت دقیقا مبتنی بر همین اصل آموزشی است. درهم سازی و ترکیب 2 یا چند موضوع در یک جلسه تمرینی هم شکل دیگری از زماندهی کردن است. درهم سازی همچنین می تواند به افزایش مهارت تشخیصی افراد و توانایی تمایز بین مسائل مختلف بینجامد. به این صورت فرد می تواند تشخیص دهد که از کدام ابزار مناسب باید برای حل مساله کنونی استفاده کند. در تمرین های درهم، شما پیش از اتمام کامل مجموعه تمرین ها، به سراغ تمرین بعدی می روید و به این صورت چندین تمرین را به صورت همزمان و با فاصله زمانی اندک حل می کنید. تمرین متنوع هم مانند درهم سازی به یادگیرنده کمک می کند تا یک تصویر ذهنی بزرگ بسازد. او در این تمرین این توانایی را به دست می آورد که شرایط جدید و کنونی را ارزیابی کرده و پاسخ های قدیمی خود را برای انطباق با مساله، تغییر دهد. تفاوت تمرین های متنوع با تمرین های درهم در آن است که تمرین های متنوع به کاربردهای مختلف یک روش حل مساله می پردازد اما تمرین درهم کلا به یادگیری همزمان چند روش حل اختصاص می یابد. به طور کلی درهمسازی و متنوع سازی به افراد کمک می کند تا از سطح حفظ کردن مطالب فراتر رفته و به یادگیری مفهومی و دانش کاربردی مطالب دست پیدا کنند.
همچنین با عمیق تر شدن یادگیری، فراموشی آن هم کمتر می شود. این موضوع را می توان در آموزش موتورسواری مشاهده کرد که به تدریج تبدیل به یک عادت ناخودآگاه می شود. شیوه دیگری از آموزش به نام تمرین سد شده وجود دارد که برخی آن را با تمرین متنوع اشتباه می گیرند. کسی که تمرین سد شده را انجام داده مانند یک صفحه گرامافون است که تنها می تواند آهنگ های خودش را بخواند. در این روش که معمولا در ورزش های مختلف رایج است، تغییر یک شرایط به شرایط بعدی و تمرین های متوالی در دستور کار قرار می گیرد ( به عنوان مثال، تبدیل ضد حمله به حمله در فوتبال با استفاده از پاس های تک ضرب ). این تمرین مانند آن است که تمام فلش کارت های خود را همواره با یک ترتیب بخوانید.
با اینکه در این حالت به نظر می رسد اندکی از تمرین مداوم و انبوه فاصله گرفته ایم، تمرین مداوم را به زنجیره طولانی تری از فعالیت ها و مهارت ها و یادگیری عملی خود را محدود کرده ایم. در این حالت، فرد تنها می تواند از یک مهارت به مهارت بعدی رفته و در شرایط غیر منتظره عملکرد خوبی نخواهد داشت.