رفتار با بردگان
نسبت به بردگان فوق العاده مهربان بود به مردم مى گفت : اینها برادران شمایند، از هر غذا که مى خورید به آنها بخورانید و از هر نوع جامه که مى پوشید آنها را بپوشانید، کار طاقت فرسا به آنها تحمیل مکنید .خودتان در کارها به آنها کمک کنید مى گفت : آنها را به عنوان بنده و یا کنیز ( که مملوکیت را مى رساند ) خطاب نکنید، زیرا همه مملوک خداییم و مالک حقیقى خداست.
در شریعت اسلام تمام تسهیلات ممکن براى آزادى بردگان که منتهى به آزادى کلى آنها مى شد فراهم شد او شغل برده فروشى را بدترین شغل ها مى دانست و مى گفت: بدترین مردم نزد خدا آدم فروشان اند .
نظافت و بوى خوش
به نظافت و بوى خوش علاقه شدید داشت، هم خودش رعایت مى کرد و هم به دیگران دستور مى داد به یاران و پیروان خود تاکید مى نمود که تن و خانه خویش را پاکیزه و خوشبو نگه دارند بخصوص روزهاى جمعه وادارشان مى کرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوى بد از آنها استشمام نشود، آنگاه در نماز جمعه حضور یابند .
برخورد و معاشرت
در معاشرت با مردم، مهربان و گشاده رو بود در سلام به همه حتى کودکان و بردگان پیشى مى گرفت پاى خود را جلوى هیچ کس دراز نمى کرد و در حضور کسى تکیه نمى نمود غالبا دو زانو مى نشست در مجالس، دایره وار مى نشست تا مجلس، بالا و پایینى نداشته باشد و همه جایگاه مساوى داشته باشند از اصحابش تفقد مى کرد، اگر سه روز یکى از اصحاب را نمى دید سراغش را مى گرفت، اگر مریض بود عیادت مى کرد و اگر گرفتارى داشت کمکش مى نمود. در مجالس، تنها به یک فرد نگاه نمى کرد و یک فرد را طرف خطاب قرار نمى داد ، بلکه نگاه هاى خود را در میان جمع تقسیم مى کرد از اینکه بنشیند و دیگران خدمت کنند تنفر داشت، از جا بر مى خاست و در کارها شرکت مى کرد مى گفت : خداوند کراهت دارد که بنده را ببیند که براى خود نسبت به دیگران امتیازى قائل شده است .
زهد و ساده زیستى
زهد و ساده زیستى از اصول زندگى او بود ساده غذا مى خورد، ساده لباس مى پوشید و ساده حرکت مى کرد.
رهبرى و مدیریت و مشورت
با اینکه فرمانش میان اصحاب بى درنگ اجرا مى شد و آنها مکرر مى گفتند چون به تو ایمان قاطع داریم ، اگر فرمان دهى که خود را در دریا غرق کنیم و یا در آتش بیفکنیم مى کنیم، او هرگز به روش مستبدان رفتار نمى کرد در کارهایى که از طرف خدا دستور نرسیده بود، با اصحاب مشورت مى کرد و نظر آنها را محرم مى شمرد و از این راه به آنها شخصیت مى داد همانا او نیازى به مشورت نداشت ولى مشورت مى کرد براى اینکه اولا دیگران یاد بگیرند، و ثانیا مشورت کردن شخصیت دادن به همراهان و پیروان است . آن کسی که مشورت نکرده ولو صد در صد هم یقین داشته باشد تصمیم مى گیرد , اتباع او چه حس مى کنند ؟ مى گویند پس معلوم مى شود ما حکم ابزار را داریم ، ابزارى بى روح و بى جان . ولى وقتى خود آنها را در جریان گذاشتید، روشن کردید و در تصمیم شریک نمودید احساس شخصیت مى کنند و در نتیجه بهتر پیروى مى کنند .
اى پیغمبر ! ولى کار مشورتت به آنجا نکشد که مثل آدمهاى دو دل باشى، قبل از اینکه تصمیم بگیرى مشورت کن ، ولى رهبر همین قدر که تصمیم گرفت تصمیمش باید قاطع باشد . بعد از تصمیم یکى مى گوید اگر اینجور بکنیم چطور است ؟ دیگرى مى گوید آنجور بکنیم چطور است؟ باید گفت : نه ، دیگر تصمیم گرفتیم و کار تمام شد . قبل از تصمیم مشورت، بعد از تصمیم قاطعیت . همین قدر که تصمیم گرفتى، به خدا توکل کن و کار خودت را شروع کن و از خداى متعال هم مدد بخواه .
فبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ
به موجب مهربانى اى که خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش نرمش نشان مى دهى اگر تو درشتخو و سختدل مى بودى از دورتپراکنده مى شدند پس عفو و بخشایش داشته باش و براى آنها نزد خداوند استغفار کن و با آنها در کارها مشورت کن , هرگاه عزمت جزم شد دیگر بر خدا توکل کن و تردید به خود راه مده .
(سوره ی آل عمران آیه 159)
نرمى و مهربانى
نرمى و مهربانى پیغمبر ، عفو و گذشتش ، استغفارهایش براى اصحاب و بیتابى اش براى بخشش گناه امت، همچنین به حساب آوردنش اصحاب و یاران را، طرف شور قرار دادن آنها و شخصیت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظیم و بى نظیر او در جمع اصحابش بود .
نظم و انضباط
نظم و انضباط بر کارهایش حکم فرما بود اوقات خویش را تقسیم مى کرد و به این عمل توصیه مى نمود اصحابش تحت تاثیر نفوذ او دقیقا انضباط را رعایت مى کردند.
روش تبلیغ
در تبلیغ اسلام سهلگیر بود نه سختگیر، بیشتر بر بشارت و امید تکیه مى کرد تا بر ترس و تهدید .
وقتى پیغمبر اکرم معاذ بن جبل را فرستاد به یمن براى دعوت و تبلیغ مردم یمن به او چنین توصیه مى کند :
مى روى براى تبلیغ اسلام . اساس کارت مژده و ترغیب باشد کارى بکن که مردم مزایاى اسلام را درک بکنند و از روی میل و رغبت به اسلام گرا یش پیدا کنند .( صحیح بخارى , ج 5 , ص 204 )
پاکیزگی و آراستگی
رسول خدا(ص) از دوران طفولیت به آراستگی و پاکیزگی علاقه خاصی داشت . موهایش مرتب و سر و صورت خود را تمیز نگه می داشت. در طول حیات نیز چنین بود.
رسول خدا(ص) فرمودند : «خداوند دوست دارد وقتی برادرش برای دیدن برادرانش از خانه بیرون می رود خود را آراسته کند.
آن حضرت درباره تمیزی لباس نیز تاکید فراوان داشت و فرمود : «هرکسی لباسی برای خود تهیه کرد باید همیشه آن را پاکیزه نگه دارد»
پیامبر(ص) فرمود : «اسلام پاکیزه است. شما هم پاکیزه باشید که به بهشت وارد نشوند مگر پاکیزگان».
درجای دیگر می فرماید: «پاکیزگی جزئی از ایمان است و ایمان انسان را به بهشت رهبری می کند.
پاکیزگی کلید قبولی نماز است. پایه دین بر پاکیزگی استوار است. و درنهایت «النظافته من الایمان»
مسواک کردن
پیامبر اکرم(ص) روزانه چند بار به ویژه پیش از خواب و پس از بیداری با دقت مسواک می کردند و دهان و دندان هایشان را می شستند و می فرمودند اگر ترس آن نبود که پیروانم دچار مشقت و زحمت شوند برآنها مسواک کردن را واجب می کردم که هنگام اداء هر نماز مسواک کنند و بالاخره رسول خدا(ص) می فرماید: مسواک دهان را تطهیر می کند و رضایت خدا را جلب می نماید »
حق شناسی پیامبر
در تاریخ مهر و وفا و قدردانی و حق شناسی نمونه ای زیباتر از قدردانی حضرت نسبت به کسانیکه به هر شکل به پیامبر مساعدت کردند سراغ نداریم. از احترام به والدین گرفته تا کسانی که دایه و عهده دار شیردادن او بودند که نمونه بارز آن ثوبیه کنیز ابوطالب که چهارماه به ایشان شیرداد تا پیامبر(ص) تا آخرین لحظات عمر با برکت خویش از او تقدیر و تشکر می کرد.
کار و تلاش پیامبر
از دوران کودکی پر تحرک و علاقمند به کار و فعالیت بود. در طول زندگی دیده نشد روزی را به بطالت بگذراند. کارهای شخصی و اموری که مربوط به خانه بود شخصاً انجام می داد و در مقام نیایش عرض می کرد«از بیکاری و تنبلی به تو پناه می برم»
و می فرمود : «خدا کارگر امین را دوست دارد. عبادت هفتاد جزء دارد که بهترین آن کسب روزی حلال است.
در جای دیگر می فرماید: «پاکیزه ترین غذایی که انسان می خورد غذایی است که با کوشش خودش بدست آید».
پیامبر(ص) پس از انجام وظایف خطیر روزانه وقتی به خانه بر می گشت وقت خود را به سه قسمت تقسیم می کرد:
- قسمتی را به عبادت خدا
- قسمتی را به خانواده اختصاص می داد
- سهمی را به استراحت و کار شخصی خود