نامه شماره46
و من کتاب له علیه السلام [10] الی بعض عماله [11] اما بعد ، فانک ممن استظهر به علی اقامه الدین ، واقمع به نخوه الاثیم ، [12] و اسد به لهاه الثغر المخوف [13] فاستعن بالله علی ما اهمک ، و اخلط الشده بضغث من اللین ، [1] و ارفق ما کان الرفق ارفق ، و اعتزم بالشده حین لا تغنی عنک الا الشده ، [2] و اخفض للرعیه جناحک ، و ابسط لهم وجهک ، و الن لهم جانبک ، [3] و آس بینهم فی اللحظه و النظره ، و الاشاره و التحیه ، [4] حتی لا یطمع العظماء فی حیفک ، و لا ییاس الضعفاء من عدلک ، و السلام
ترجمه
[10] از نامه های امام علیه السلام به بعضی از فرماندارانش [11] اما بعد تواز کسانی هستیکه من برای به پاداشتن دین از آنها کمک می گیرم سرکشی و تکبر گناهکاران را به وسیله آنان در هم می کوبم [12] و مرزهائیرا که در معرض خطر قرار دارد به وسیله آنها حفظ می کنم [13] بنابراین تو در مورد آنچه برایت مهم است از خدا استعانت جوی و شدت و سختگیری را با کمی نرمش درهم آمیز 000 [1] در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن اما آنجائی که جز با شدت عمل کار از پیش نمی رود شدت را به کار بند . [2] پر و بالت را برای مردم بگستر و با چهره گشاده با آنان روبرو شو نرمش را نسبت به آنها نصب العین خود گردان [3] و در نگاه اشاره و تحیت و درود میان آنها مساوات را رعایت کن [4] تا زورمندان در تبعیض طمع نورزند و ضعیفان از عدالت تو مایوس نگردند والسلام .
نامه شماره47
و من وصیه له علیه السلام [5] للحسن و الحسین علیهما السلام لما ضربه ابن ملجم لعنه الله [6] اوصیکمابتقوی الله ، و الا تبغیا الدنیا و ان بغتکما ، و لا تاسفا علی شی ء منها زوی عنکما ، [7] و قولا بالحق ، و اعملا للاجر ، و کونا للظالم خصما ، و للمظلوم عونا [8] اوصیکما ، و جمیع و لدی و اهلی و من بلغه کتابی ، بتقوی الله ، و نظم امرکم ، و صلاح ذات بینکم ، [9] فانی سمعت جدکما صلی الله علیه و آله و سلم یقول : [[ صلاح ذات البین افضل من عامه الصلاه و الصیام ] ] [10] الله الله فی الایتام ، فلا تغبوا افواههم ، و لا یضیعوا بحضرتکم [1] و الله الله فی جیرانکم ، فانهم وصیه نبیکم ما زال یوصی بهم ، حتی ظننا انه سیورثهم [2] و الله الله فی القرآن ، لا یسبقکم بالعمل به غیرکم [3] و الله الله فی الصلاه ، فانها عمود دینکم [4] و الله الله فی بیت ربکم ، لا تخلوه ما بقیتم ، فانه ان ترک لم تناظروا [5] و الله الله فی الجهاد باموالکم و انفسکم و السنتکم فی سبیل الله [6] و علیکم بالتواصل و التباذل ، و ایاکم و التدابر و التقاطع [7] لا تترکوا الا مر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم [8] ثم تدعون فلا یستجاب لکم ثم قال : [9] یا بنی عبد المطلب ، لا الفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضا ، [10] تقولون : [[ قتل امیر المؤمنین ] ] الا لا تقتلن بی الا قاتلی [11] انظروا اذا انا مت من ضربته هذه ، فاضربوه ضربه بضربه ، و لا تمثلوا بالرجل ، [12] فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول : [[ ایاکم و المثله و لو بالکلب العقور ] ]
ترجمه
[5] از وصایای امام علیه السلام به حسن و حسین علیه السلام هنگامی که [ابن ملجم ] لعنه الله آن حضرت را ضربت زد . [6] شما را به تقوا و پرهیزکاری و ترس از خداوند سفارش می کنم در پی دنیا پرستی نباشید گر چه به سراغ شما آید . بر آنچه از دنیا از دست می دهید تاسف مخورید [7] سخن حق بگوئید و برای اجر و پاداش [ الهی] کار کنید . دشمن سرسخت ظالم و یاور و همکار مظلوم باشید [8] من شما و تمام فرزندان و خاندانم و کسانی را که این وصیت نامه ام به آنها می رسد به تقوا و ترس از خداوند نظم امور خود و اصلاح ذات البین سفارش می کنم [9] زیرا که من از جد شما صلی الله علیه و آله شنیدم می فرمود : اصلاح بین مردم از نماز و روزه برتر است . [10] خدا را خدا را در مورد یتیمان نکند آنها گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند نکند آنها در حضور شما در اثر عدم رسیدگی از بین بروند [1] خدا را خدا را که در مورد همسایگان خود خوش رفتاری کنید چرا که آنان مورد توصیه و سفارش پیامبر شما هستند . وی همواره نسبت به همسایگان سفارش می فرمود تا آنجا که ما گمان بردیم به زودی سهمیه ای از ارث برایشان قرار خواهد داد [2] خدا را خدا را در توجه به قرآن نکند دیگران در عمل به آن از شما پیشی گیرند . [3] خدا را خدا را در مورد نماز چرا که ستون دین شما است . [4] خدا را خدا را در مورد خانه پروردگارتان تا آن هنگام که هستید آنرا خالی نگذارید که اگر خالی گذارده شود مهلت داده نمی شوید [ و بلای الهی شما را فرا خواهد گرفت ] . [5] خدا را خدا را در مورد جهاد با اموال جانها و زبانهای خویش در راه خدا [ که باید همه اینها را در این راه به کار گیرید ] [6] و بر شما لازم است پیوندهای دوستی و محبت را محکم دارید و بذل و بخشش را فراموش نکنید و از پشت کردن به هم و قطع رابطه برحذر باشید . [7] امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما مسلط می شوند [8] سپس هر چه دعا کنید مستجاب نمی گردد . سپس فرمود : [9] ای نوادگان عبدالمطلب نکند شما بعد از شهادت من دست خود را از آستین بیرون آورده و در خون مسلمانان فرو برید [10] و بگوئید امیرمؤمنان کشته شد [ و این بهانه ای برای خونریزی شود ] . آگاه باشید به خاطر من تنها قاتلم را باید بکشید . [11] بنگرید هر گاه من از این ضربت جهان را بدرود گفتم او را تنها یک ضربت بزنید تا ضربتی در برابر ضربتی باشد این مرد را مثله نکنید [ گوش و بینیو اعضاء او را نبرید ] [12] که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم می فرمود : از مثله کردن بپرهیزید گر چه نسبت به سگ گزنده باشد.
نامه شماره48
و من کتاب له علیه السلام [1] الی معاویه [2] و ان البغی و الزور یوتغان المرء فی دینه و دنیاه ، [3] و یبدیان خلله عند من یعیبه ، وقد علمت انک غیر مدرک ما قضی فواته ، [4] و قد رام اقوام امرا بغیر الحق فتالوا علی الله فاکذبهم ، [5] فاحذر یوما یغتبط فیه من احمد عاقبه عمله ، [6] و یندم من امکن الشیطان من قیاده فلم یجاذبه [7] و قد دعوتنا الی حکم القرآن و لست من اهله ، و لسنا ایاک اجبنا ، [8] و لکنا اجبنا القرآن فی حکمه ، و السلام
ترجمه
[1] از نامه های امام علیه السلام به معاویه [2] ظلم و ستم و کارهای خلاف حق انسان را در دین و دنیایش به هلاکت می اندازد . [3] و نقائص و عیوب او را نزد عیب جویان آشکار می سازد من می دانم که آنچه از دست رفته به دست نتوانی آورد . [4] گروهی در مطالبه امریبه ناحق برخاسته اند و در این راه سوگند یاد کرده اند خداوند هم این سوگندشان را تکذیب کرده است . [5] [ ای معاویه ] از روزی برحذر باش که افرادی که کارهای پسندیده انجام داده اند خوشحالند [6] و تاسف می خورند چرا کم عمل کرده اند و کسانی که شیطان را زمامدار خود قرار داده اند سخت پشیمان می گردند . [7] تو ما را به حکم قرآن دعوت کردیدر حالی که خود اهل قرآن نیستی و ما هم پاسخ مثبت به تو ندادیم . [8] بلکه به قرآن پاسخ دادیم و حکمش را پذیرفتیم و به آن تن در دادیم . والسلام
نامه شماره 49
و من کتاب له علیه السلام [9] الی معاویه ایضا[10] اما بعد ، فان الدنیا مشغله عن غیرها ، و لم یصب صاحبها منها شیئا الا فتحت له حرصا علیها ، [11] و لهجا بها ، ولن یستغنی صاحبها بما نال فیها عما لم یبلغه منها ، [12] و من وراء ذلک فراق ما جمع ، و نقض ما ابرم و لو اعتبرت بما مضی حفظت ما بقی ، و السلام
ترجمه
[9] از نامه های امام علیه السلام به معاویه [10] اما بعد دنیا انسان رابه خود مشغول و از غیر خود بیگانه می سازد . دنیا پرستان به چیزی از دنیا نمی رسند مگر اینکه دری از حرص به رویشان گشوده می شود . [11] و آتش عشق آنان تندتر می گردد . کسیکه به دنیا برسد هرگز به آنچه دارد قانع نیست . [12] و به دنبال آن فراق و جدائی و پنبه کردن بافته ها است و اگر از آنچه گذشته است عبرت گیری آنچه را باقی است حفظ خواهی کرد . والسلام
نامه شماره 50
و من کتاب له علیه السلام [1] الی امرائه علی الجیش [2] من عبد الله علی بن ابی طالب امیر المؤمنین الی اصحاب المسالح [3] اما بعد ، فان حقا علی الوالی الا یغیره علی رعیته فضل ناله ، و لا طول خص به ، [4] و ان یزیده ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده ، و عطفا علی اخوانه [5] الا و ان لکم عندی الا احتجز دونکم سراالا فی حرب ، [6] و لا اطوی دونکم امرا الا فی حکم ، و لا اوخر لکم حقا عن محله ، [7] و لا اقف به دون مقطعه ، و ان تکونوا عندی فی الحق سواء، [8] فاذا فعلت ذلک وجبت لله علیکم النعمه ، ولی علیکم الطاعه ، [9] و الا تنکصوا عن دعوه ، و لا تفرطوا فی صلاح و ان تخوضوا الغمرات الی الحق ، [10] فان انتم لم تستقیموا لی علی ذلک لم یکن احد اهون علی ممن اعوج منکم ، [11] ثم اعظم له العقوبه ، و لا یجد عندی فیها رخصه ، [12] فخذوا هذا من امرائکم ، و اعطوهم من انفسکم ما یصلح الله به امرکم و السلام
ترجمه
[1] از نامه های امام علیه السلام به سران سپاهش [2] از جانب بنده خداعلی بن ابیطالب امیرمؤمنان [علیه السلام ] به نیروهای مسلح و نگهدارنده مرزها [3] اما بعد حقی که بر والی و زمامدار انجام آن لازم است این است : فضل و برتری که به او رسیده و مقام خاصی که به او داده شده نباید او را نسبت به رعیت دگرگون کند[4] و این نعمتی که خداوند به او ارزانی داشته باید هر چه بیشتر او را به بندگان خدا نزدیک و نسبت به برادرانش رئوف و مهربان سازد . [5] آگاه باشید حق شما بر من این است که جز اسرار جنگی هیچ سری را از شما پنهان نسازم [6] و در اموری که پیش می آید جز حکم الهی کاری بدون مشورت شما انجام ندهم . هیچ حقیرا از شما به تاخیر نیندازم [7] بلکه آنرا در وقت و سررسیدن آن پرداخت کنم . [ و نیز حق شما بر من این است که ] همه شما در پیشگاه من مساوی باشید . [8] آنگاه که این وظائف را انجام دادم و نعمت خداوند بر شما مسلم و حق اطاعت من بر شما لازم گردید [9] موظفید که از فرمان من سرپیچی نکنید در کارهائی که انجام آنها به صلاح و مصلحت است سستی و تفریط روا مدارید و در دریاهای شدائد بخاطر حق فرو روید . [10] اگر این وظائف را نسبت به من انجام ندهید آن کس که راه کج برود از همه نزد من خوارتر است . [11] سپس او را به سختی کیفر می کنم و هیچ راه فراری نزد من نخواهد داشت . [12] این فرمان را از امرای خود بپذیرید و آمادگی خود را در راه اصلاح امورتان در اختیارشان بگذارید . والسلام