اما می توانیم از طریق یادگیری، توسعه مدل های ذهنی و مسیرهای عصبی مغز خود، استدلال کرده، مسائل را حل کرده و دست به خلاقیت و آفرینش بزنیم. این نگرش، دقیقا بر خلاف تصور غالب جامعه است که مغز را مانند سخت افزاری می داند که توانایی آن در هنگام تولد، تعیین شده است.
اکنون می دانیم که قدرت مغز افزایش پیدا می کند. میانگین هوش (IQ) انسان ها طی یک قرن گذشته و با بهبود شرایط زندگی، بالاتر رفته است (حتی میانگین قد بشر هم بیشتر تحت تاثیر ژن ها است، در دهه های گذشته افزایش یافته است). همچنین برای دانشمندان اثبات شده که در هنگام وقوع حملات مغزی یا تصادف، مغز می تواند تا حد زیادی خود را درمان کند. در این شرایط، وظایف و فعالیت بخش های آسیب دیده مغز به بخش های دیگر محول شده و مسیرهای عصبی جدیدی برای ارسال و دریافت فرمان ها ایجاد می شود. چنین قابلیتی حتی در افراد مسن هم وجود دارد و تنها مخصوص مغز جوان ها نیست.
از طرف دیگر، مسابقات حافظه، محلی برای قدرت نمایی افرادی است که آموخته اند تا قدرت مغز خود را افزایش دهند. به هیچ وجه، آنها از بدو تولد، انسان های خارق العاده ای نبوده و با گذر زمان موفق به بهبود عملکرد مغز خود شده اند. عملکرد افراد حرفه ای در پزشکی، علم، موسیقی، شطرنج یا ورزش های مختلف هم ثابت می کند که بر خلاف تصورات گذشته، نابغه بودن یک موهبت ذاتی محض نیست؛ بلکه می توان با یادگیری به درجات بالاتری از هر فعالیت دست یافت و مهارت های خود را به صورت لایه لایه و در خلال هزاران ساعت تمرین بی وقفه ایجاد کرد.
به طور خلاصه، تحقیقات و تجربیات جدید نشان می دهد که ما و مغز ما قادر به خلق شاهکارهایی بسیار بزرگ تر از آن چیزی هستیم که حتی دانشمندان چند دهه گذشته، تصورش را داشتند.