در میان آفریدگان خداوند، نوزاد انسان تنها موجودی است که با تربیت مناسب قابلیت رشد عقلی و فکری را دارد. او برای رسیدن به کمال طراحی شده و مادر به عنوان اولین انسانی که با کودک، از همان دوران جنینی در ارتباط است وظیفه تربیت فرزند خود را بر دوش دارد. جنین انسان از همان بدو دمیدن روح در کالبد متوجه تغییرات اطراف می شود، به این صورت که تمامی احوالات مادر به جنینی که در حال شکل گیری است، منتقل شده و او را تحت تأثیر قرار می دهد. به همین علت، روانشناسان بسیاری از حالات و روحیات فرد را به زمان جنینی انسان مربوط دانسته و به مادران باردار توصیه می کنند، که در زمان حاملگی از داشتن تنش روحی و استرس زیاد پرهیز کنند.
حمیدایروانی روانشناس و مشاور خانواده می گوید: انسان بعد از تشکیل نطفه اولیه ، در تمام مراحل زندگی اش در حال رشد است. او از مرحله جنینی به نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میان سالی و سپس پیری پای می نهد. او در هر یک از مراحل رشد خود، جنبه ای از جسم و روح خود را پرورش می دهد. بخش اصلی و اولیه ی تربیت فرزند در ارتباط با والدین و بخشی دیگر توسط اجتماع صورت می گیرد.
والدین در خانه به عنوان اولین اجتماع کوچک، که کودک در آن شکل می گیرد وظیفه تربیت فرزند را بر عهده دارند. آن ها باید شرایط تربیتی فرزند را مطابق سن او تغییر دهند زیرا هر مقطع سنی، یک شیوه تربیتی مناسب خود را می طلبد. عمده شکل گیری شخصیت کودک پنج الی هفت سالگی تخمین زده شده است. دورانی که کودک بایدونبایدها را می آموزد، خودباوری و هویتش را کشف می کند. بنابراین کودک در این سن همانند نهالی است که قامت راست یا خمیده اش در آینده، به آن بستگی دارد. کودکان در این سن به مادر خود بیشتر از پدر وابسته بوده و ازاین رو توجه مادران را بیشتر می طلبند. مادران لازم است بر روی مهارت های رفتاری و کلامی خود در ارتباط با تربیت فرزند بیشتر کارکرده و راه حل های گوناگون مواجه با مشکلات را یاد بگیرند.
این مشاور خانواده و روابط فرزندان معتقد است، والدین حتماً باید در تربیت فرزندان خود نکات زیر را مدنظر داشته باشند:
1- برخورد منطقی با شکست ها و موفقیت های فرزند خود
برخورد مناسب در برابر شکست ها و موفقیت ها باعث می شود که انگیزه کودک در کارهای بعدی حفظ شود. واکنش های ما به شکست های کودکانمان روی نحوه پردازش موانع و ادامه کار، سخت رویی و اعتمادبه نفس آن ها، و چگونگی برخورد آن ها با اشتباه ها و شکست ها، تأثیرات درازمدتی خواهد داشت. حمید ایروانی می گوید در تحقیقاتی که در مرکز سنجش استعدادهای کودکان دانشگاه برکلی انجام داده ایم، به این موضوع پی بردیم که واکنش های والدین به شکست های کودک حتی می تواند نگاه کودک به هوش را تعیین کند. او می گوید: اینکه یک پدر یا مادر اشتباه ها و شکست های کودک را به صورت مثبت یا بد ببیند، می تواند باورهای کودک در مورد هوش را شکل دهد و از این طریق روی آینده او تأثیر بگذارد. به عنوان مثال پدر و مادرهایی که با اضطراب و نگرانی به نمره امتحانی بد فرزند خود واکنش نشان می دهند، ممکن است این پیام را به کودک منتقل کنند که چون هوش ثابت است او نمی تواند نمره بهتری بگیرد. امّا والدینی که روی چیزی که کودک می تواند از نمره بد در امتحان یاد بگیرد، تمرکز می کنند، ممکن است این پیام را به کودکانشان منتقل کنند که هوش ثابت نیست و آن ها می توانند با مطالعه کردن نمره خود را بهتر کنند.
2- برآورده کردن خواسته های معقول کودک
مشاور برجسته تربیت فرزندان معتقد است: در برآورده کردن نیازها، والدین نباید وسواس به خرج داده و فوراً نیازهای کودکان خود را برآورده سازند. کودک باید بداند که ارزش واقعی چیزی که طلب کرده به چه اندازه است و از آگاهی خود نیز برای رسیدن به خواسته اش استفاده کند. این گونه است که کودک قدر داشته های خود را می داند و دارای شخصیت پرتوقعی نخواهد شد. پدر و مادر خوب کسی است که عاقلانه خواهش های طفل را تعدیل کند و هر جا خواسته کودک به صلاح اوست با مهربانی و عطوفت عمل کند. آنجا که خواهش های کودک به صلاح وی نیست، در کمال اقتدار با یک نگاه تند یا بی اعتنایی، او را از خواسته نابجایش منع کند. بعضی از پدران و مادران ، کمترین توجهی به خیر و مصلحت کودک ندارند. هدف آنها تنها راضی کردن کودک و برآورده کردن خواسته های اوست. آنان عملا خود را مطیع و فرمانبردار و کودک را مطاع و فرمانروا می سازند و به این ترتیب باعث خودخواه تر شدن کودک و تقویت تفکر خودستیزی او خواهند شد. این قبیل والدین، ناآگاهانه و با دوستی و محبت ، ریشه های سعادت فرزند خود را می خشکانند و با عواطف نابجا و محبت های بی حد و حصرشان، آنها را به بدبختی سوق می دهند.
3- تشخیص موقعیت مناسب برای امر و نهی
حمید ایروانی به والدین توصیه می کند: در صورت داشتن خواسته ای از کودک، آن را با فریاد یا تهدید نباید عملی کرد. در این مواقع باید موقعیت کودک را در نظر گرفت و اگر او مشغول انجام عملی است از دستور دادن پرهیز شود. در این مواقع باید نام کودک به صورت کامل ادا شود و پدر یا مادر با تماس چشمی مناسب به کودک خواسته خود را بیان کنند.
4- تعیین میزان آزادی و محدودیت های کودک
از نگاه این مشاور خانواده کودک نباید آن قدر آزاد باشد که تصور کند هر سخنی و هر رفتاری را می تواند انجام دهد و نه آن قدر محدود که برای انجام هر کاری وابسته به والدین باشد. زیرا که روش اول تربیت، فرزندان را پرتوقع و لوس و روش دوم آن ها را فاقد اعتمادبه نفس بار می آورد. بنابراین در میزان آزادی و محدودیت فرزندان باید دقت عمل صورت گیرد و کودک میزان حدود و باید و نبایدهای خود را بشناسد.
5- داشتن الگو در خانواده
این دانش آموخته دانشگاه برکلی معتقد است: کودکان در طی رشد خود دارای الگوهای متفاوت رفتاری هستند. گاهی یک شخصیت کارتونی، یک شخصیت برجسته علمی یا هنری را الگوی خود قرار می دهند. اغلب الگوبرداری ی ها با ناآگاهی و از رو ظاهر الگوها برداشته می شود. بسیاری از این الگوها با فرهنگ کودک در تضاد است و برخی دیگر اصلاً مناسب او نیستند. بنابراین بایست سعی شود والدین با رفتار درست، خود را به عنوان یک الگوی مناسب به کودک معرفی کنند تا کودک برای رفتار خود مجبور به پیروی از الگوهای بیرونی نشود.
6- داشتن رابطه ای سالم با کودک
حمیدایروانی می گوید: والدین می توانند بهترین دوستان فرزندان خود باشند. آن ها باید با صرف وقت برای تربیت فرزندان، به شناخت بهتر آن ها بپردازند. گوش دادن و بازی کردن دو روش مؤثر برای نزدیک شدن به کودک و نوجوان می باشد. اگر والدین به گفته های کودک و نوجوان خود به دقت توجه نمایند او فکر می کند که نگرانی ها و گفته هایش مورد توجه قرارگرفته اند و والدینش برای کمک به او از هیچ اقدامی فروگذاری نخواهند کرد.
از نگاه این مشاور خانواده و متخصص تربیت فرزندان؛ کودکان آینه ی رفتار و گفتار والدین خود هستند. بنابراین باید تصویری زیبا از خود ساخت، تا انعکاسی زیباتر دیده شود.