امیه بن سعد طایی از شهدای کربلا به شمار میآید و روز عاشورا به نقلی در حمله اول شهید شد. وی در سوارکاری نامی، شجاعی از کوفیان و از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) بوده است و در جنگ صفین نیز حضور داشتند. در این روز عطش بار دیگر بر همراهان امام (ع) غلبه کرد و عمر بن حجاج به محاصره شریعه فرات مباهات میکرد و به حضرت زخمزبان میزد.
ابومخنف از زبیدی نقل کرده که میگفت: از عمرو بن حجاج هنگامیکه نزدیک اصحاب امام (ع) شد شنیدم میگفت:ای کوفیان! از ابن زیاد و جمع خود دست نکشید و در کشتن کسی که از دین بیرون رفته(امام حسین (ع)) و با امام خود یزید مخالفت میکند تردید نکنید.
امام فرمود:
ای عمرو بن حجاج! آیا مردم را بر من میشورانی؟ آیا ما از دین خدا بیرون رفتهایم و شما بر دین پایدار ماندهاید؟ هان! به خدا سوگند، آنگاهکه جانهای شما از بدنها مفارقت کنند و بر این اعمال خود بمیرید، درخواهید یافت که کدامیک از ما از دین خدا بیرون رفته و چه کسی به سوختن در آتش سزاوارتر است.
با توجه به اینکه عطش بر امام و همراهان غلبه کرده بود، عبدالله بن حصین ازدی بر محاصره فرات فخر میورزیدند عبدالله بن حصین ازدی که مرگش در بجیله رخ داد، به رویارویی امام آمده و گفت:
ای حسین! آیا این آب را نمیبینی که همچون دل آسمان میدرخشد؟! به خدا سوگند یک قطره از آن را نخواهی چشید تا تشنهکام بمیری!
امام فرمود: خدایا! او را از تشنگی بمیران و او را هرگز نیامرز.
حمید بن مسلم میگوید: پسازآن، او مریض شد و من به عیادتش رفتم سوگند به خدایی که هیچ معبود به حقی جز او نیست. او را دیدم که پیوسته آب میخورد و سیراب نمیشد، سپس آن را پس میداد و دوباره میآشامید و سیراب نمیشد. بدین گونه بود تا مرد.
در پایان روز هشتم، حضرت سکینه (ع) فرزند اباعبدالله الحسین (ع) میگوید مهتاب فضای خیمه امام را روشن کرده بود دیدم پدرم میان جمعیت ایستاده و خطاب به یاران و همراهان میفرماید:
ای مردم! هرکدام از شما که میتواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزهها صبر کند، با ما قیام نماید وگرنه از میان ما برود و خود را نجات دهد.
سخنان امام به پایان نرسیده بود که یاران همگی صدا زدند سوگند به خدا چنین نخواهیم کرد، بلکه جان، مال، زن و فرزندان خود را فدای تو خواهیم کرد.