چگونه می توان دوستی های افراطی دوره نوجوانی را متعادل ساخت؟
بروز عشقهای گذرا در مرحله نوجوانی و جوانی بسيار شايع است و عوامل بسياری در آن مؤثر می باشند .
یکی از عوامل، تغییرات فیزیولوژیک و ترشح برخی هورمونها میباشد. دوران بلوغ آکنده از نوسانات هورمونی و فیزیولوژیک است.
این دوران با برخی امور از جمله اضطراب (که در دوران بلوغ به خاطر برخی تغییر و تحولات جسمی روانی تا حدودی فزونی مییابد) باعث برخی تشویشات ذهنی در فرد میگردد. بدیهی است اضطراب از جمله هیجانهای منفی است که باید به طریقی کاهش یابد. همه ما وقتی مضطربیم، به چیزی پناه میبریم و به نوعی پناهجویی در ما تقویت میگردد .پناهجویی فرد مضطرب به افراد یا اشیا باعث کاهش اضطراب در ایشان میگردد .معمولاً روحیه پناهجویی و آرامشگرایانه باعث بروز پدیدهای به نام وابستگی عاطفی و عشق در ما میگردد .با هر حمله اضطرابی فرد به دنبال آرامشگر میگردد . معمولا آرامش را در دیدار ذهنی یا عینی معشوق میجوید. دختر دبیرستانی وقتی تحت استرس شدید و متوسط قرار میگیرد ،به طور ناخودآگاه ذهنش به طرف دوستان (یا معلم) دیگر میرود که در پیش از این به او آرامش میداده است.
به اصطلاح این پیوند نوعی پیوند شرطی است که طی آن فرد مضطرب نسبت به تصویر آرامشگر فرد معشوق شرطی میشود.
نکته دیگر اصل مجاورت است. اصل مجاورت یک اصل فیزیکی ساده است که کارکردی روانشناختی دارد .خواه ناخواه دو نفری که برای مدتی در مجاورت همدیگر قرار میگیرند ،نوعی انس و علاقه میان آن دو شکل میگیرد . انس و علاقه در بسیاری موارد بیدلیل است و دلیلی جز مجاورت فیزیکی و روانشناختی ندارد.
اگر از فرد بپرسند چرا عاشق فرد دیگر شده است، قطعا جوابی خواهد داد که بر بسیاری از افراد دیگر صدق میکند. به بیانی دیگر فرد معشوق هیچ موضوعیتی برای فرد عاشق ندارد، ولی از بد حادثه این یکی در کمند دیگری گرفتار آمده است.
برخی روانشناسان عشق را یک رفتار وسواسی بر میشمرند، به این معنا که همانگونه که فرد وسواسی با هر حمله اضطرابی در صدد کاهش آن از طریق رفتار وسواسی برمیآید، فرد عاشق نیز با هر حمله اضطرابی برای کاهش اضطرابش خود را مجبور به رفتار وسواسی (دیدار عینی یا ذهنی معشوق) میبیند. افراد وسواسی هیچ اختیاری در این زمینه ندارند .با صدها توصیه و پند و اندرز نمیتوان آن ها را از تکرار رفتار وسواسی باز داشت.
فرد عاشق تا حالش دگرگون میگردد ، تصویر معشوق در ذهنش روشن میگردد و به آرامش کاذب و موقتی او میانجامد.
نکته دیگر ترشح برخی هورمونهای جنسی میباشد. هورمونهای جنسی نوعی پیوندجویی را در فرد تشدید مینماید . از آن جا که دختران ساعتها در کنار همجنسان خود هستند ،به نوعی این روحیه پیوندجویی در ایشان از جنس مخالف به جنس موافق تغییر جهت میدهد. در برخی موارد برخی رفتارهای شبه جنسی در ایشان به چشم میخورد.
نکته دیگر بحران هویت یابی است . هویت یابی در نوجوانان و جوانان امری طبیعی است . بسیاری از نوجوانان و جوانان از طریق پیریزی رابطه عمیق دوستی به نوعی به هویتیابی میپردازند.
این دوستیها تا حدودی به این سؤال مهم که من کیستم، جواب میگوید.
نکته دیگر بروز برخی روحیات افسردهوار در ایشان میباشد. ناکامیهای ریز و درشت نوجوانان و جوانان باعث بروز رگههای افسردگی در ایشان میگردد . فرد افسرده میکوشد از طریق عشق به زندگی یکنواخت و یا ناکام مانده خود معنا ببخشد.
عشق به نوعی یک معنای زندگی جدید برای فرد محسوب میگردد.
خلأهای عاطفی معمولا در دختران بیداد میکند . خلأهای عاطفی در بیش تر موارد با عشق پر میگردد.
عشق اگر به کاهش شدید طولانی (مثلا 6 ماه) عملکرد در فرد منجر گردد، قطعا یک اختلال روانی است. باید برای درمان این نابهنجاری به درمان اختلالات بستر ساز آن یعنی اضطراب وسواس و افسردگی پرداخت. اگر عشق به کاهش شدید عملکرد نینجامد، تا حدودی قابل چشم پوشی است و فرد میتواند به مرور از این مرحله گذر کند .
برای پیشگیری از این عشق ها باید چه کرد ؟
پس در زمینه پیشگیری و درمان عشقهای مرضی و غیر مرضی باید گفت :در درجه اول باید خانوادهها با روانشناسی نوجوان و جوان آشنا گردند . برخوردی متناسب با ایشان در پیش گیرند. خانوادهها باید در مرحله گذر نوجوانان، یار و مددکار ایشان باشند . نباید با کج خلقیهای ایشان برآشوبند و وضعیت را بدتر نمایند.
هویتیابی باید با کمک اولیا و مربیان در یک فرایند کاملا طبیعی سامان پذیرد . همچنین خلأهای عاطفی باید با عواطف اولیا و مربیان پر گردد.
ورزش و تغذیه مناسب باید سر لوحه کار نوجوان قرار گیرد. سطح عزت نفس نوجوانان باید ارتقا یابد تا از ابتلا به عشقهای غیر عزتمندانه و ذلیلانه پیشگیری گردد.
باید آموزش مهارتهای زندگی جدی تلقی گردد . مهارت مقابله با استرس به عنوان یک مهارت زندگی باید در برنامههای جنبی دانشآموزان گنجانده گردد.
مشاوره حضوری به معنای واقعی کلمه باید در مدارس احیا گردد . ذهنیت منفی و بیاعتمادی دانشآموزان نسبت به شخص مشاور باید برطرف شود.
کتابهای مناسب ترویج و تبلیغ گردد تا جایگزین کتابهایی با موضوعات عشقی گردد .متأسفانه امروزه فیلمها ،رمانها، ترانهها و ... محتوای عشقی دارند . بیش از هر چیز به ترویج عشق میپردازند.
تقویت معنویت و ارتباط با خدا باید جزء لاینفک برنامههای تربیتی باشد تا از طریق پیوند عمیق با آرامشگر واقعی هر گونه آرامشگر کاذب و موقت رخت بربندد.